جلال آل احمد

سلام دوستان ، اينو ديگه خودم دلم مي خواست بزارم ، شايد شما بشتر با استاد آشنا بشيد .

ادامه نوشته

ماهنامه آوان منتشر شد

سلام ... ببخشيد .... ببخشيد از ديركردمون ، به خدا شرمندتونم ،‌اومديد و با يه مطلب تكراري رو به رو شديد ، ايشالا بتونيم تو سال جديد از خجالتتون در بيايم.
ماهنامه آوان با تمامي كمي و كاستي ها بلاخره منتشر شد ، از تمامي كساني كه ما رو كمك كردن كه اولين شمارش به موقع درست بشه تشكر مي كنيم .






مي تونيد از لينك زير دانلودش كنيد

ماهنامه آوان

نقد نوشته کوتاه حصار عشق

با سلام خدمت تمامی دوستان و عزیزان گل خودمون و با عرض پوزش خدمت سرکار خانم عادله احسانی مقدم به دلیل دیرکرد در ارائه نقد نوشته کوتاه حاصر عشق .

نقد این متن زیبا در ادامه مطلب آمده است.

ادامه نوشته

نوشته کوتاه حصار عشق

حصار عشق

بعضی موقع توزندگی یکیو دوست داری,آنقدردوست داری ونمی دونی چی کار کنی!ازشانس بدتوآنقدر طرف لجوج ولجبازازآب درمیاد!هرکاری می کنی....

ادامه نوشته

نقد كتاب راماگدون

سلام ....

در مورخ جمعه برابر با 6\12\1389 جلسه را برگزار كرديم .

در اين جلسه تمامي اعضا بغير از اقاي تميشه حضور داشتند .

در ادامه مطلب نقد را بخوانيد .


ادامه نوشته

ييوگرافي دارن شان

سلام . به دليل درخواست مكرر شما خوانندگان و دوستان عزيز نسبت به اشنايي با دارن شان .... بيوگرافي اين نويسنده بزرگ را برايتان مي گذاريم .

اميدواريم كه خوشتان بيايد . 


زندگی نامه

روز دوم ژوییه ۱۹۷۲ در بیمارستانی در لندن دیده به جهان گشود و تا ۶ سالگی در لندن ماند. از آن هنگام به بعد به‌همراه خانواده‌اش به ایرلند مهاجرت کرد و هم‌اکنون خود را یک ایرلندی می‌داند. پس از اینکه دوره‌ی کالج خود را گذراند، دو سال در یک شبکه‌ی تلویزیونی مشغول به کار شد. اما هنگامی که در سال ۱۹۹۹ اولین کتابش با نام Ayuamarca به چاپ رسید، شخصیت مولف دارن شان


                                               

ادامه نوشته

براي شما

سلام - اگه يه توجهي به باكس هاي كناري وبلاگ بندازيد ، متوجه مي شيد كه مترجم ......

ادامه نوشته

ارباب حلقه .... سرزمين مياني

اين بار ارباب حلقه ها موضوع جلسمون شده ، شايد خوشتون بياد . اميدواريم .

ادامه نوشته

گاهي به نگاهت نگاه كن

انیشتین می‌گفت : « آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفرینداستفان كاوی (از سرشناسترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است كه می‌گوید:« اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان  تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش‌ها و رفتارتان توجه كنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های كوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد كنید باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض كنید .»

او حرفهایش را با یك مثال خوب و ...

ادامه نوشته

سال نو مبارك

سلام و درود بر تمامي دوستان خوب و عزيزان مسيحي خودم و شما .

تبريك مي گم اين ايام را به تمومتون ، نشاالله هميشه خوش باشيد ،

به قول خودتون كريسمس مبارك .

تبريك شب يلدا

سلام دوستان شب یلداتون مبارک انشا الله که زمستان خوبی رو در پیش رو داشته باشیم هممون.

خدا کنه که برف و بارون بییاد تا تابستون مشکل نداشته باشیم همه دعا کنید.

چند بيت شعر متفاوت

اين شعرها رو بخوني و بگيد چه درسي ازشون گرفتيد ؟


قانع به يك استخوان چو كركس بودن      به ز آن طفيل خوان ناكس بودن

با نان .....

ادامه نوشته

شعر ارباب حلقه ها ( قسمت اول )

فرمانروای حلقه ها

حلقه ای سه برای پادشاهان الف در زیر گنبد نیلی

حلقه ای هفت برای فرمانروایان دورف در تالارهای سنگی

حلقه ای نه برای آدمیان که محکوم به مرگ اند و فانی

و یکی از برای فرمانروای تاریکی بر سریر تاریکش

در سرزمین موردور وسایه های آرمیده اش

حلقه ای است از برای حکم راندن . حلقه ای است از برای یافتن

حلقه ای است از برای آوردن و در تاریکی به هم پیوستن

در سرزمین موردور وسایه های آرمیده اش

داستان كوتاه از شما

با سلام ،‌ به درخواست شما مبني بر اينكه داستان كوتاه هم در وب قرار دهيم  ، به همين دليل از شما درخواست داريم كه قسمتي اندكي از داستان خود را به همراه شماره تلفن خود را در بخش نظرات همين پست به صورت خصوصي براي نويسنده قرار داده ، تا با شما تماس گرفته و در صورت تاييد شما ، داستان خود را از طريق ايميل يا آدرسي كه به شما داده مي شود ، فرستاده ، در انجمن نقد شده و در اين وب گاه قرار بگيرد ، و اصل داستان به همراه نقد آن براي شما ارسال شود .

با تشكر

مدير انجمن نويسندگان جوان دزفول « داوود نجف زاده »

اين كمي از داستانيه كه پايين كمي ازش اومده و انشاءالله به زودي منتشر مي شه .

می دانست نباید بیاید ، استادش به او اخطار کرده بود ، ولی می بایست دوستش را پیدا کند ، پشت بوته ای مخفی ماند ، صدای خرد شدن برگ ها آمد ، اندکی جسارت به خرج داد و سرش را از گوشه ای از بوته بیرون آورد ، دوباره همان صحنه ای را دید که قبلاً یکبار دیده بود .

مردی که دستانش را به حالت دعا رو به آسمان کرده بود ، اینابار او سایه ای نبود ، بلکه واقعی بود ، ولی پشتش به علی بود . علی می بایست فرار کند و از آنجا برود ، زیرا می دانست که مرگ در چند قدمیش ایستاده بود .

آهسته از پشت بوته بیرون خزید ، می خواست بدود ، ولی اینطور او می فهمید ، آهسته و دولادولا چند قدم برداشت ، کمی به سرعتش افزود ، نگاهی به پشت سرش انداخت ، مرد آنجا نبود ، الان بهترین موقع برای دویدن و به سرعت از آن مکان دور شدن بود ، سرش را برگرداند و در ده متری خودش آن را دید ، مرگ رسیده بود !!

سلام

سلام و خسته نباشید ، واقعاً شرمندم ، الان هم که این رو می نویسم فردا امتحان اندیشه اسلامی رو دارم ، و کمی خوندم ، امیدوارم ببخشید ، بعد از امتحاناتم که نهم تیر تموم می شن وبلاگو می ترکونیم .

خدانگهدار . 

متن مصاحبه انجد با آقای محمود زادده



کامل خودتونو معرفی کنید ؟

- عظیم محمود زاده هستم ، کارشناس روان شناسی و کارمند آموزش و پرورش با سابقه 20 سال .

تعریفتون از یه نویسنده جوون چیه ؟

- نویسندگی کاریه که باید از نوجوانی آغاز بشه ، چون کار نویسندگی احتیاج به تخیل بالا داره و تخیل هم مربوط به سنین جوانیه و یک نویسنده باید تلاش و کوشش خودشو از سنین جوانی آغاز کنه و بنده هم همین کار رو کردم ، ولی به هر حال شروع نویسندگی باید از جوانی باشد .

اما جان کریستوفر شاید به جرئت بگم که دیگه پیرمرد بود که کار واقعی شو شروع کرد ؟

- می شه از بزرگسالی هم شروع کرد ، اما در جوانی تخیل قوی تره و برای اموری مثل داستان نویسی مثل شعر ، مثل کارهایی که نیاز به تخیل و نوآوری دارند در جوانی بهتره ، اما این دلیل به این نمی شه که کسی از سنین بالاتر شروع کنه ، از سنین بالاتر هم می شه شروع کرد ، اما امتازی که جوانی داره اینه که مسایل نو و بدیع به ذهن آدم می رسه ، ذهن تازه تر و جوانتره و تخیل هم قوی تره و به این دلیل می شه گفت که جوانان از موفقیت خاصی می تونن برخوردار باشن .

ویژگی یه نویسنده جوون چیه ؟

- اول مطالعه زیاد ، باید شخص ابتدا مطالعاتشو از هر کتابی که علاقه منده و می خوا کارشو شروع کنه و به نوع موضوع نوشتش مربوط می شه باید مطالعه کنه ، مسأله بعدی تجربه است ، چون جوان تجاربش کمه ، باید تجربه کنه ، تجربه هم با جند تا مسأله هست ، یکی با سفره ، باید بگرده ، ببینه ، باید با اقشار مختلف جامعه سروکار داشته باشه ، باید همه رو بشناسه ، این شناخت اجتماعی باعث بالا رفتن تجربه می شه . سفر کردن باعث بالا رفتن تجربه می شه . دیدن فیلم نوعی تجربه است ، مطالعه هم چندین مساله هست : یک نوع کطالعه چند کتاب است ، روش های دیگری در مطالعه هم وجود داره ، از جمله رفتن در اجتماع و دیدن مسایل اجتماعی ، تفکر در آیات انفسی و افاقی یعنی در درون و بیرون انسان که بیرون اسنان همون طبیعته . مطالعه کتب اسمانی ، مطالعه افکار و نظرات دیگران اینها همه مطالعه هست .

بهترین نویسنده ای که ازش کتاب خوندید ؟

- اول بهترین کتابی که خوندم همون جور که می دونید قرآن بوده که واقعاً نکات زیادی ازش یاد گرفتم و راه گشا بوده در تفکر و نوشتنم . بهتریم کتابای دیگه هم می شه گفت از یه نویسنده هندی بود ، کتابی به نام اسرار تن آدمی ، کتاب جالبی بود ، کتاب شفای زندگی از لوئیز هین خوندم خوب بود . به سوی شادکامی از آنتونیو رابینز جالب بوده . کتابای دکتر علی شریعتی رو می پذیرم و می پسندم و بهترین نویسنده در نظر من همون دکتر علی شریعتیه ، در کل هم بهترین کتابی که خوندم کتاب هبوط از دکتر شریعتی بوده .

خیلی خوب ، در آینده دوست دارید چه کتابی بخونید ؟


- والا کتابای زیادی هست که می خوام بخونم ، شاید بیش از 50 تا کتاب جدید خریدم که می خوام بخونم ولی فرصت نشده چون یکی دو تا که نیست .

بهترینشونو بگید ؟

- ببین هیچ وقت نمی شه بهترین گفت .

از بین اون 50 تا کدومشونو بیشتر علاقه دارید و زودتر می خواید که بخونیدش ؟

- فرصت داشته باشم یکی از کتابای بسیار زیبا و جالب و علمی که در زمینه طب هست یه بار خوندم و دوباره می خوام بخونمش ، اون کتاب قانون ابوعلی سیناست .

الحاوی رو چی ؟ خوندید ؟

- الحاوی رو پیدا نکردم ، ولی یه جاهایی آدرس دادن که باید برم بگیرم ، و قطعاً تو برنامم هست که بخونمش .

دوست دارید در آینده چه کتابی بنویسید ؟

بیشتر من الان در زمینه تن و روح و جسم آدمی دوست دارم کار کنم ، می شه گفت : پزشکی ، روانشاسی ، اما کتابایی که در دست اقدام دارم و دوست دارم تکمیلشون کنم یکی درمان بدون دارو هست که در زمینه درمان جسم بوسیله مسایل و روش هایی غیر از دارو یعنی روش های زندگی که این رو دوست دارم تکمیلش کنم ، یکی دیگه هم از کتابایی رو که دوست دارم بنویسم و هنوز فزصت نشده در موردحکمت زندگی هست یا معنای زندگی که این رو هم به زودی آماده می کنم و خواهم نوشت . یعنی کامل در ذهنم هست و می خوام تکمیلش کنم و بنویسمش .

اگر کمی به عقب برگردیم ، دلتون می خواد کدوم کتابتون اصلاح کنید یا اصلاً ننویسیدش ؟

من هیچ کتابی نیست که نخوام ننویسمش ، همه نوشتهامو قبول دارم .

چرا ؟

- چون تا مطمئن نشدم و به نتیچه ای نرسیدم ، ننوشتم ، وقتی کاملاً مطمئن شدم ، و به نتیجه رسیدم نوشتم و دوست داشتم همه بخونن و بمونه .

یه سوال دارم درباره یکی از کتابایی که تو انجمن دربارش بحث شده ، می خوام ازتون بپرسم و شما نظرتونو بگید ؟

- بفرمایید .

فکر کنید خودتون با یکی از دوستان صمیمی تون که از برادر به شما نزدیکتره ، وارد یه دنیایی جدید بشید ، طوری که تا حالا تا دیروزش فکر می کردید همچین دنیایی وجود نداره ، حالا وارد این دنیا شدید ، چی کار می کنید ؟

- تجربش می کنم .

می ترسید ! ؟؟؟

- چیزی نیست در این دنیا که انسان ازش بترسه ، نباید انسان از هیچ چیزی بترسه ، فقط بحث اینه که ترس ها رو باید پاک کرد ، باید بهشون غلبه کرد ، آنچه در زمینه ترس های آدمی هست شاید ما بتونیم تقسیم بندیشون کنیم ، 7 تا یا مثلاً 8 یا 6 تا در این حد وجود داره . یکی ترس از تاریکه - ترس از مرگ - ترس از تصادف - ترس از بیماری - ترس از موجودات خیالی و نامرئی و در مجموع ترس از دست دادن شغل و زن و اقوام و همه اینها جزئشون می شه . کار ما در این دنیا غلبه به این ترس هاست . حالا ترس از تاریکی ممکنه در کودکی زیاد باشه ولی در جوانی کمتر بشه و پاس بشه ، اما در جوانتری ترس های جدیدتری هست که اینها باید یکی یکی پاس بشه . ولی در آخر ترس از مرگه که اگه کسی به اون غلبه کنه هر کاری می تونه بکنه .

الگوتون تو نویسندگی کی بوده ؟

- در زمینه تفکر الگوی اصلی من دکتر علی شریعتی بوده و در زمینه مسائل روانشناسی آنتونیو رابینز استفاده کردم - وین دایر و در زمینه طب و مسائل پزشکی هم از ابوعلی سینا زیاد استفاده کردم و در هر زمینه ای می شه گفت یک الگو داشتم و در زمینه شعر و ادبیات از مرحوم دکتر قیصر امین پور الگوم بوده و استفاده کردم . از دیگر همشهری هایمان که در زمینه داستان کار کرده دکتر مهدی رضا بدلی یا پور رضاییان استفاده کردم . اینها الگوهای من بودن .

سه تا کلمه می گم دوست دارید چه رنگی باشن ؟

- 1 ) شعر : زرد * 2) داستان کوتاه : بنفش * 3) رمان : قرمز

اولین کلمه یا چیزی که بعد از گفتن این کلمه ها به مغزتون می رسه رو بگید ؟

1) کتاب : دوست داشتنی

2) زندگی : زیبا * 3) عظیم محمود زاده : آدم پر کار و علاقه مند به نوشتن .

4) نویسنده : باید اهل مطالعه باشه .

5) انجمن نویسندگان جوان دزفول : باید کارشو شروع کنه و

نظرتون درباه انجمن چیه ؟

- بسیار خوبه ، انجمن نیاز جوانان هست و برای نوشتن ، برای اینکه دور هم جمع بشن ، اگر یک کحلی و مکانی باشده که کلاً جوانان دور هم جمع بشن و کاراشونو نقد کنن و بنویسن بسیار موثر خواهد بود

پس می توه انجمن موفقی باشه ؟

- صددرصد .

سخن آخر ؟

- کسانی که می خوان بنویسن باید شروع کنن و هر روز مقداری مطلب بنویسن ، ضمن اون باید سه برابر مطالعه کنن ، یعنی مطالعه و نوشتن ، اینها تنها راه نویسنده شدن هست و جوون باید با شجاعت شروع کنه . نوشتهاشونو باید در معرض دید دیگران قرار بدن و تو وبلاگ بزارن و به دوستاشون نشون بدن ، تو جلیه بخونن تا مطمئن بشن خوب دربیاد .

خسته نباشید !

- ممنون شما هم همینطور .







ُسلام

خسته نباشید ، بزودی می خوایم  یه مصاحبه ای رو با آقای محمود زاده یکی از نویسندگان برتر استان انجام بدیم ، لطفاً منتظر باشید .

سلام ، این کمی از داستانیه که یکی از نویسندگان عضو انجمن داره می نویسته از گفتن نام داستان خودداری ش

نوع داستان : علمی تخیلی

آن روز بدون هیچ اتفاقی به پایان رسید ، و صبح روز بعد سروش و علی با هم به سمت آن کتاب فروشی که علی آدرسش را می دانست می رفتند ، که ناگهان سروش گفت :

« اون چیه ؟! »

« کدوم ؟! »

و سپس سروش با انگشتش آن طرف خیابان را نشان داد . درست جنب خیابان فرعی آن طرف خیابان یکی از لوله های قدیمی آتش نشان ها که آنها در مواقع اضطراری شیلنگ های خود را در آن می کردند تا آب به درونشان بیاید ، از آن آب بیرون می آمد و زمین خیس بود ، ولی مگر جایی آتش گرفته بود ، علی هم که متوجه شده بود ، گفت : « بریم ببینیم چی شده ؟ »

سروش هم گفت : « بابا اونجارو آب گرفته ! »

« چه عیبی داره ، مگه از توی آب رد بشی چیزیت می شه ؟! »

و سروش هم سرش را تکان داد و با هم به سمت خیابان حرکت کردند .

زمین خیس بود و آنها می بایست از داخل آب رد بشوند . سروش پایش را در آب گذاشت و کمی کفش هایش خیس شد و به دنبالش علی ...

تبریک نوروزی

سلام به همه مردم ایران

چند روز مسافرت بودم و نتوستم براتون پیام بزارم

عید همتون مبارک امیدوارم سال خوشی داشته بیاشید .